حکم، فرمان، دستور خدا سایر معانی: (امور مذهبی و اخلاقی) فرمان ( به ویژه هر یک از ده فرمانی که به حضرت موسی نازل شد)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انجیل) ده فرمان، احکام عشره ی حضرت موسی، ده فرمان موسی
فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون سایر معانی: دستور رسمی، یاسا، امر [حقوق] فرمان، حکم، امریه
خطابه، پند، امر، حکم، فرمان، نظام نامه، امریه، قاعده اخلاقی سایر معانی: (اخلاقی یا مذهبی) اصل، قاعده، دستور، آموزه، افراه، اندرز، پند و امثال، اصل فنی، دستور العمل، قاعده ی علمی، مقررات [حقو ...