commandment
معنی
حکم، فرمان، دستور خدا
سایر معانی: (امور مذهبی و اخلاقی) فرمان ( به ویژه هر یک از ده فرمانی که به حضرت موسی نازل شد)
سایر معانی: (امور مذهبی و اخلاقی) فرمان ( به ویژه هر یک از ده فرمانی که به حضرت موسی نازل شد)
دیکشنری
فرمان
اسم
command, decree, order, steering wheel, edict, commandmentفرمان
sentence, ruling, verdict, warrant, decree, commandmentحکم
commandmentدستور خدا
ترجمه آنلاین
فرمان