عابد ریاکار، خشکه مقدس، زهد فروش، مقدس ریایی سایر معانی: (نام شخصیت اول نمایشنامه ی مولیر) تارتوف، tartufe شخصیت نمایشنامه مولیر مقدس ریایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارچه، منسوج، در منسوجات، پارچه بافته سایر معانی: منسوج (منسوجات)، بافته، وابسته به پارچه بافی یا نساجی، بافتنی، در جمع منسوجات [نساجی] نساجی - منسوج - بافت [پلیمر] نساجی، بافت ...
اشیاء [ریاضیات] اشیاء
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن
مجموعهای از لایهها که در یک چرخۀ رسوبی نهشته شدهاند [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پارچهای که با آن عمل صافش انجام میشود [مهندسی شیمی]
ترکیبی از نهشتههای تکچرخهای مرتبط یا چرخهای از نهشتههای تکچرخهای کوچکتر [زمینشناسی]
پارچه یا جامهای که برای پوشاندن جسد در هنگام تدفین به کار میرود [باستانشناسی]