معنی

اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از
سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن

دیکشنری

برملا کردن
فعل
figure out, discover, detect, decipher, find, uncoverکشف کردن
disrobe, bare, denude, strip, uncoverبرهنه کردن
unfold, reveal, air, announce, bare, uncoverاشکار کردن
uncap, uncoverسر پوش برداشتن از

ترجمه آنلاین

کشف کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.