پایان نمایش، نتیجه عمل، نتیجه نمایش سایر معانی: نتیجه نمایش، پایان نمایش، نتیجه عمل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر سایر معانی: (هنر نگارش و به صحنه آوری و بازی در نمایش نامه) نمایش، نمایش نامه نویسی، تئاتر، نمایش پردازی، (یک سلسله رویدادهای جالب توجه یا هیجان انگیز و زنده) ما ...
واپراندن، واپرانیدن، برون پراندن (به ویژه در مورد منی به کار می رود)، انزال کردن، از دهان بیرون پراندن، دفع کردن، خروج منی
اورژانس سایر معانی: اضطراری، فوق العاده، ناگه آمد، ناگهانی، ناگه آیند، وضع اضطراری، وضع فوق العاده، شرایط ناگهانی، نهاد ناگه آیند، امر فوق العاده و غیره منتظره، حتمی، ناگه اینده [برق و الکتر ...
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
تحقیر، یاس، نومیدی شکست سایر معانی: سرخوردگی، نومیدی، سرازیر شدن هواپیما (پیش از فرود)، 1- پایین آوردن یا پایین بردن، 2- آهسته کردن، کند کردن، بطی کردن 3- مایوس کردن، سر خورده کردن، نومید کر ...
گرد کردن، گرد کردن برشی سایر معانی: گرد کردن، گرد کردن برشی [حسابداری] سرراست کردن [کامپیوتر] گرد کردن [برق و الکترونیک] گرد کردن، روند کردن - گرد گردان تغییر دادن کمیتی با دقت بیشتر به کمیت ...
اوج، قله، نوک، اعلی درجه، ذروه، منتها درجه، منتهی سایر معانی: چکاد، شخ، اوج (اوگ)، تارک، سر، ستیغ، وابسته به سران دولت ها، - سران [عمران و معماری] اوج - ستیغ [ریاضیات] تارک، قله، اوج، رأس [خ ...
وداع، صدای قو، بانگ خدا حافظی، واپسین عمل یا اثر یا گفتار سایر معانی: (افسانه ی کهن) آواز مرگ قو، آخرین آواز قو
خلاصه، نتیجه، سرانجام، حاصل، اخرین شماره سایر معانی: پیامد
اوج، قله، سمتالراس، بالاترین نقطه آسمان سایر معانی: برین گاه، (از ریشه ی عربی: سمت)، بالاترین نقطه اسمان [عمران و معماری] سمت الراس - اوج [برق و الکترونیک] اوج، اوج آسمان [زمین شناسی] سمت ال ...
(ارتش) ساعت صفر، هنگام آغاز (عملیات)، آغاز هنگام، سر هنگام، هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی، لحظه شروع ازمایشات سخت، لحظه بحرانی