تعریف، تعیین سایر معانی: معنی، چم، تعیین (حدود چیزی)، شرح، بیان، توضیح، روشن سازی، شناسایی، شناسانش، (ضریب قدرت عدسی و عینک) قدرت، (عکس و غیره) میزان وضوح، میزان آشکاری، روشنی [سینما] کیفیت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توضیح، شرح، بیان، تشریح
تصویر سایر معانی: توضیح، روشنگری، بیان (از راه مثال و غیره)، نخش گزاری، دیماس، عکس، فرتور، نگاره، نخشبه (چیز آذینی و روشنگر)، بنگار، مثال، نمونه [حسابداری] مثال تشریحی [برق و الکترونیک] تفسی ...
تصفیه، تهذیب، پالایش، تزکیه، پالودگی سایر معانی: (رفتار و سخن و سبک) پیراستگی، پاکی، فرهیختگی، اصلاح، بهسازی، بهسامانی [سینما] پالایش [برق و الکترونیک] تصفیه، پالایش، ظرافت [ریاضیات] تظریف، ...
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه سایر معانی: برگردان، ترگمان، ویرایش، ویراست، روایت، برداشت، تعبیر، قول، اقتباس، نمونه، نوع، گونه، صورت [سینما] نسخه [کامپیوتر] نگارش ؛ مدل ،نسخه [زمین شناسی ...
فرایندی که در آن ناخالصیها و رسوبات از مایع جدا و درنتیجه مایع زلالتر میشود [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
فرایند جداسازی ناخالصیها و رسوبات از شیر [علوم و فنّاوری غذا]
سند راهنمای کارگاه برای پیمانکار بهمنظور روشنسازی یا تفسیر نقشهها و مشخصات فنی پیمان [مدیریت - مدیریت پروژه]