احتیاط، ژرفی سایر معانی: احتیاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاحظه کار، بااحتیاط
ازروی احتیاط، ملاحظه کارانه
محیل، حیله گر، مکار، خودخواه و مزور، نیرنگ باز [کامپیوتر] دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین . [برق و الکترونیک] محاسبه
سرهم بند، بی دقت، لا ابالی، غافل، مسامحه کار، سبکسر، غفلت کار، لا قید سایر معانی: سر به هوا، یخلا، ولنگار، با بی دقتی، کم توجه، بی توجه، حواس پرت، شلخته، سهل انگار، نسنجیده، بی غم، غم آزاد، ...
پیش بینی، وثیقه، هوشیاری، احتیاط، ملاحظه، احتیاط کاری، هوشیار کردن، اخطار کردن به سایر معانی: مصلحت اندیشی، دور اندیشی، عاقبت اندیشی، حزم، هشدار دادن، به احتیاط دعوت کردن، حواس جمعی، هشیاری، ...
مواظب، بافکر، با ملاحظه سایر معانی: (رعایت کننده ی حال دیگران) با ملاحظه، دلسوز، پایمرد، محتاط
مشورت، تامل، اندیشه، خیال، غور، شور، بررسی، سنجش سایر معانی: ژرف اندیشی، ژرفنگری، غور و بررسی، تعمق، ژرفروی، (بیشتر جمع) بحث و بررسی جوانب، کنکاش، تعمق و تبادل نظر، چاره جویی، فرصت ...
نظر، رای، احتیاط، بصیرت، صلاحدید، حزم سایر معانی: اختیار، قدرت تصمیم گیری، آزادی عمل، (قدیمی) صواب دید، داوری، دقت، پیرانگری، پرواگری، درایت [فوتبال] تشخیص-صلاحدید [حقوق] صلاحدید، صوابدید، ت ...
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی سایر معانی: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی [عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو
محتاط، با کمرویی سایر معانی: محتاطانه، با دقت
توجه، با خبری، آگاهی