معنی

پیش بینی، وثیقه، هوشیاری، احتیاط، ملاحظه، احتیاط کاری، هوشیار کردن، اخطار کردن به
سایر معانی: مصلحت اندیشی، دور اندیشی، عاقبت اندیشی، حزم، هشدار دادن، به احتیاط دعوت کردن، حواس جمعی، هشیاری، مبالات، (قدیمی ـ عامیانه) چشمگیر، مورد بحث و توجه، ضامن
[فوتبال] اخطار
[نساجی] احتیاط - توجه - اخطار

دیکشنری

احتیاط
اسم
precaution, caution, reserve, prudence, discretion, forethoughtاحتیاط
consciousness, caution, astutenessهوشیاری
forecast, anticipation, foresight, prognosis, prospect, cautionپیش بینی
consideration, regard, observation, remark, prudence, cautionملاحظه
caution, warinessاحتیاط کاری
security, pledge, guarantee, guaranty, surety, cautionوثیقه
فعل
cautionهوشیار کردن
caution, warnاخطار کردن به

ترجمه آنلاین

احتیاط

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.