[ریاضیات] دایره ی محیطی یک چندضلعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مخروط محیطی یک هرم
[ریاضیات] چندضلعی محیطی
[ریاضیات] کره ی محیطی
محدود، کراندار سایر معانی: کران دار [برق و الکترونیک] کران دار [ریاضیات] کراندار، محدود، کرانه دار، محصور، پایاندار [آمار] کراندار
محدود، بستری، منحصر، محدود شده سایر معانی: 1- محدود 2- بستری [عمران و معماری] تحت فشار - محبوس [بهداشت] زیر فشار - محبوس
(به خاطر شلوغی یا انباشتگی) کم جا، تنگ، شلوغ، انباشته، چپانده، به هم چپیده
تنها، منحصر، گران، دربست، انحصاری، منحصر بفرد، انتصاری سایر معانی: دربستی، دربستگرانه، مانعه الجمع، اختصاصی، خصوصی، خاص، ویژه، ویژگانه، ویژگانی، ویژه ای، بخصوص، (باشگاه و غیره) بروندار، ویژه ...