شیفتگی، اسارت سایر معانی: شیفتگی، اسارت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جذب، جاذبه، جلب، کشش، کشندگی سایر معانی: دلبری، دلربایی، دلکشی، گرایش، مجذوب سازی، جذابیت، گیرایی، چیز جالب، چیز دلربا یا گیرا، به خودکشی، ربایش، (فیزیک) جاذبه، همگرایش (در مقابل: دفع، وازنش ...
درشت نویسی، استنسا، بخط درشت، تحریر [حقوق] (تنظیم) متن نهایی سند یا لایحه قانونی، احتکار
تمایل، شیفتگی، کار مقدم، اشغال قبلی سایر معانی: توجه فکری، فکر و ذکر، اشتغال فکری
تعصب، اشغال قبلی، تصرف قبلی، تمایل بیجهت سایر معانی: تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، تعصب