عدل، بسته، قوطی، بستهبندی کردن سایر معانی: (در اصل) عمل بسته بندی کردن، بسته بندی، محموله، کارتن، گنجانه، جعبه، صندوق، صندوقچه، بقچه، (طرح ها یا اقلام یا اندیشه ها) گروهه، مجموعه، دسته، همبس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) دسته، مجموعه، انبوهه، دسته، جماعت، گروه کثیر
گروه، جوخهءافراد سایر معانی: دسته ی کوچک، گروهه، (ارتش) دسته (که شامل دو یا چند جوخه squad است و فرماندهی آن به عهده ی یک ستوان است)، (ورزش) بخشی از تیم (مثلا بازیکنان دفاعی در فوتبال امریکا ...
گشاد کردن، مته زدن سایر معانی: (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) ...
سندیکا، اتحادیه صنفی، تشکیل اتحادیه دادن سایر معانی: اتحادیه تشکیل دادن، به صورت اتحادیه درآوردن، (مقاله و غیره) در چند روزنامه به چاپ رساندن، سازمان فروش مقالات به روزنامه ها و مجلات، (امری ...
عده، شمار، یکه، واحد، یک، یک دستگاه، یگان، عدد فردی سایر معانی: یکا (هر یک از اعداد یک تا نه)، عدد صحیح (کمتر از ده)، یکال، یکان، دستگاه، بخش، قسمت، معیار، سنجه، (آموزش) واحد درسی، امتیاز تح ...
ماشینی خودبَر (self-propelled) برای قطع درختان سرپا و دستهبندی آنها بر روی زمین [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
جمع کردن درختان یا بینهها در دستههای کوچک برای حملونقل [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
بیماری قارچی ناشی از بوتریوتینیا فوکلیانا (Botryotinia fuckeliana) که به خوشۀ انگور آسیب میرساند [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
در مسابقات دوچرخهسواری جاده، گروهی از دوچرخهسواران که در باد یکدیگر میخوابند و در صورت فرار یکی دیگران دست به تعقیب او میزنند [ورزش] ...