دفاع، حمایت، مدافعه، پدافند، محافظت، استحکامات سایر معانی: پناه، مدافع، حامی، دفاع کردن [فوتبال] دفاع کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفع کردن، دور کردن یا دفاع کردن سایر معانی: (با جاخالی دادن و غیره) دفاع کردن، پدفند کردن، کنار زدن، پس زدن، حفظ کردن، مقاومت کردن، دور کردن باoff یاaway دفاع کردن، تکفل معاش
نقطه اتکاء، تکیهگاه اصلی، وابستگی عمده سایر معانی: نگه دار اصلی، حامی اصلی، پشتیبان عمده، تکیه گاه، پشت و پناه، (کشتی) نگاهدارنده ی دکل اصلی، شاه دکل بند، دریا نوردی مهار اصلی که از نوک شاه ...
حمایت کردن، حمایت کردن از، نگه داری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن سایر معانی: محافظت کردن، پاسداشت کردن، پاییدن، اندخسیدن، داشتبانی کردن، پاسبان ...
سد، بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن سایر معانی: خاکریز (دفاعی)، کندک (خندق)، برج و بارو [زمین شناسی] خاکریز، بارو - در آتشفشان شناسی، به یک نهشته هلالی یا حلقه مانند ...
دژ، پناه گاه، سنگر، قلعه نظامی، محل امن سایر معانی: محل مستحکم، قلعه، کتل، کوت، کلات
بخش دیوارهمانندی که دورتادور شناور، بالاتر از سطح آزاد عرشه، امتداد مییابد تا از افتادن بار یا افراد به دریا جلوگیری شود [حملونقل دریایی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان