معنی

دفاع، حمایت، مدافعه، پدافند، محافظت، استحکامات
سایر معانی: پناه، مدافع، حامی، دفاع کردن
[فوتبال] دفاع کردن

دیکشنری

دفاع
اسم
defense, advocacy, pleading, vindication, apologia, replicationدفاع
defense, defenceپدافند
protection, patronage, aid, aegis, shelter, vindicationحمایت
protection, guarding, defenceمحافظت
apology, justification, defenceمدافعه
defense, rampart, work, defenceاستحکامات

ترجمه آنلاین

دفاع

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.