[پلیمر] نوک کند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوند سرصاف [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] اتصال دو قطعه دِنای سرصاف به یکدیگر توسط دِناپیونداز تی چهار
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] کند شدگی
کندی، بی پردگی، بی ملاحظگی، عدم رعایت نزاکت یاتعارف، کودنی
گستاخ، بی شرم، پر رو، روباز سایر معانی: بی حیا، وقیح، بی پروا، با صورت آشکار، روی باز، بی حجاب، بدون ریش و سبیل، آشکار، باز، گستا، بیشره، بیحیا، روگشاده
بی حس کردن، کشتن، بی قدرت کردن، کرخ کردن سایر معانی: کرخ (کرخت) کردن، لس کردن، (مجازی - در مورد مغز یا فکر یا احساسات) کشتن، بی حس و حال کردن، کشتن قدرت فکر و ارزو واحساس، کر کردن ...
پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، چاخان، قمپز، فریب، توپ، سراشیب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن سایر معانی: لاف، بلوف، هارت و پورت، گشادبازی، وعده ی دروغین دادن، گول زدن، تهدید دروغین ...
تند، سخت، خشن، پوسته مانند سایر معانی: بد خلق، بد ادا، ترشرو، دارای زخم زبان، پوسته دار، پوسته زا، رویه ای
مختصر، کوتاه و مختصر، اجمالی سایر معانی: کوتاه و بی ادبانه، رک، (در اصل) کوتاه، کوتاه شده
بی جان شدن، بی حس و بی روح کردن سایر معانی: دلگیر و غم آفرین کردن، از نشاط (یا شدت یا نیروی چیزی) کاستن، ملالت آور کردن، (درد) کشتن، بی حس کردن، کرخ کردن یا شدن، خرف کردن [برق و الکترونیک] ت ...
عیب دار کردن، عاجز کردن، ناتوان کردن، از کار انداختن، ناتوان ساختن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن سایر معانی: معلول کردن، ناقص العضو کردن، آکمند کردن [کامپیوتر] از کار انداختن ؛ ناتوان س ...
ناهنجار، درشت، ترشرو، بد خلق، خشن، گرفته، دارای ساختمان خشن و زمخت سایر معانی: گستاخ، پررو، حاضرجواب، رک و بی ادب، تند