دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک سایر معانی: مبهم، نامشخص، مه گرفته، (در اثر اشک ریزی یا ریم) تار کردن، مبهم و نامشخص شدن، مه گرفتن، (در مورد چشم) تار (در اثر اشک یا قی گرفتگی و غیره)، است ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای چشم تار یااشک الود دارای چشمان قی گرفته، تارچشم
تیره و تار سایر معانی: (در مورد چشمان) باد کرده و تار (در اثر خواب زیاد یا بی خوابی)، (چشم) ریم دار، قی کرده، دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
لکه، تیرگی، منظره مه الود، لک کردن، محو کردن، تیره کردن سایر معانی: (در اثر تاریکی یا زدودن و غیره) نامشخص شدن، کدر کردن یا شدن، مات کردن یا شدن، (تقریبا ولی نه کاملا) محو کردن یا شدن، نامشخ ...
[عمران و معماری] زهکشی شده
خسته سایر معانی: بکلی خسته، وامانده، تمام شده، مصرف شده، تهی شده، خالی شده [ریاضیات] فرسوده
گیج، مبهم، مه دار، نا معلوم سایر معانی: مه آلود، گرفته، غبارآلود، (کمی) دودآلود (از fog روشن تر و خفیف تر است)، نامشخص، ناروشن، مه گرفته