لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عروس نمی تواند برقصد می گوید زمین کج است
تقصیرپذیر، سرزنش پذیر، مقصر، نکوهیدنی، نکوهش ناپذیر
تقصیر را به گردن کسی گذاشتن
شرافتمند، سوظن ناپذیر
جوابگویی، مسئولیت سایر معانی: جوابگویی [حسابداری] حسابدهی یا پاسخگوئی - [ریاضیات] حسابرسی، حسابدهی، پاسخگویی، ذیحسابی، مسئولیت، جوابگویی
احضار نمودن سایر معانی: (حقوق)، خواندن متهم به دادگاه جهت شنیدن و پاسخگویی به کیفر خواست، به دادگاه احضار کردن، متهم کردن، احضار نمودن بمحکمه، با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن [حق ...
در همه ی حالات، در کلیه ی آزمایش ها، دائما، همیشه [برق و الکترونیک] دارای خطا، خراب [حقوق] مقصر، خاطی
اداره کردن، سرپرستی کردن، آقا بالا سر بودن، زمام در دست داشتن، 1- توضیح خواستن 2- توبیخ کردن
سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن سایر معانی: (با ملایمت) سرزنش کردن، نکوهیدن
متهم کردن، تقبیح کردن، علیه کسی اظهاری کردن سایر معانی: مردود شمردن، محکوم کردن، نکوهیدن، چغلی کردن، (برضدکسی) گواهی دادن، (علنا) متهم کردن، (جرم کسی را) افشا کردن، پایان قرارداد (قرار داد ص ...
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی سایر معانی: نکوهش، محکوم سازی، تقبیح (رجوع شود به: denounce)، واسرنگش