شاخه، تقسیم بدو شاخه، شکاف گاه سایر معانی: دو شاخگی، دوشاخه شدن، محل انشعاب به دو بخش، دوراهی [عمران و معماری] دو شاخگی - دو بخشی - انشعاب [کامپیوتر] دو حالته - دوحالته . دوشاخه - شرایطی که ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه انشعاب [ریاضی] نقطهای از فضای پارامترها که در آن پایداری ساختاری تغییر میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] صفحه دوشاخه آمبولاکری یکی از دو صفحه بزرگ و ناجفت در Edrioasteroid ها، که یکی از آن ها بر روی محل اتصال جفت Ambulacra پهلویی قرار داشته، انتهایی از آن که پیرامون شعاع های هر صفح ...
نقطه انشعاب چنگکی [ریاضی] فرمولدار
انشعاب، شاخه شاخگی سایر معانی: (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب) [برق و الکترونیک] انشعاب، شاخه [ریاضیات] ا ...
دو سایر معانی: دو (2)، دو تا، دو عدد، زوج، جفت، (ورق بازی) دولو، خال دو، (تاس بازی) دو، عدد دو، شماره ی دو، شماره دو [برق و الکترونیک] دو [ریاضیات] دو