قرض دادن، وام دادن، عاریه دادن سایر معانی: عاریه دادن (در برابر: وام گرفتن یا قرض کردن borrow)، (موقتا) دادن به، (مجازی) بخشیدن، رباخواری کردن، قرض با بهره دادن، قر دادن، معطوف داشتن، متوجه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاریه سایر معانی: قانون ـ فقه : به قرض داده شده
نمایش، بیان، عرض، تقریر، عرضه، ارائه، معرفی، تقدیم سایر معانی: عمل هدیه دادن، اهدا، برنامه، سخنرانی، نطق، (زایمان) طرز بیرون آمدن بچه، بازنمود، شناساندن، هدیه، پیشکش، چیز اهدایی، (بازرگانی) ...
تهیه کردن، مقرر داشتن، مجهز کردن، اماده کردن، وسیله فراهم کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن سایر معانی: تامین کردن، (روزی) رساندن، (با: with) در اختیار گذاشتن، د ...
بکار زدن، بکار گرفتن، بهرهبرداری کردن، استفاده کردن از، مورد استفاده قرار دادن، بمصرف رساندن سایر معانی: به کار زدن، به کاربردن، به کارگرفتن [مهندسی گاز] مورداستفاده قراردادن، بمصرف رساندن [ ...