utilize
معنی
بکار زدن، بکار گرفتن، بهرهبرداری کردن، استفاده کردن از، مورد استفاده قرار دادن، بمصرف رساندن
سایر معانی: به کار زدن، به کاربردن، به کارگرفتن
[مهندسی گاز] مورداستفاده قراردادن، بمصرف رساندن
[ریاضیات] به کارگرفتن، بهره برداری کردن، مورد استفاده قرار دادن، به کار بردن، استفاده کردن
سایر معانی: به کار زدن، به کاربردن، به کارگرفتن
[مهندسی گاز] مورداستفاده قراردادن، بمصرف رساندن
[ریاضیات] به کارگرفتن، بهره برداری کردن، مورد استفاده قرار دادن، به کار بردن، استفاده کردن
دیکشنری
استفاده کنید
فعل
utilize, employبکار گرفتن
utilizeمورد استفاده قرار دادن
utilize, put uponاستفاده کردن از
operate, utilizeبهرهبرداری کردن
utilizeبمصرف رساندن
apply, utilizeبکار زدن