دم، ریه سایر معانی: جورج بلوز (نقاش امریکایی)، (پزشکی) فلج بل (فلج نیمی از عضلات صورت که اغلب ناگهانی و موقتی است)، هر چیز دم مانند (مثل فانوس دوربین های عکاسی قدیمی یا قسمت تاشونده ی آکاردئ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] آفتابگیر فانوسی - آفتابگیر فانوسی [برای دوربین ]
فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا سایر معانی: (گفتار ناگهان و از روی شور و حرارت) داد، تشر، پرخاش، ندا، عتاب، اظهار تعجب، ابراز شگفتی، علامت تعجب
فریاد خوشحالی، صدای مخصوص هر حیوان، فریاد کردن، سروصدا راه انداختن سایر معانی: فریاد، داد، گلبانگ، نوف، جار، دهاز، هوار، نعره، فریاد کشیدن، هوار کشیدن، داد زدن، (عامیانه)، (محلی) رجوع شود به ...
فریاد، سر و صدا، صدا، شلوغ، بانگ، طنین، اختلال، قیل و قال، خش خش، پا رازیت، امد و رفته، شایعه و تهمت، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن، سروصدا راه انداختن سایر معانی: صدا (به ویژه ناخوش ...
فریاد، جیغ، داد، فغان، خروش برآوردن، جیغ زدن، مصوت کردن، فریاد کردن، داد زدن، فریاد زدن، خروشیدن سایر معانی: جار، بانگ، غریو، خروش، بانگ زدن، جار زدن، (استرالیا) نوبت خرید مشروب برای حضار ...
زوزه کشیدن، جیغ کشیدن، با صدای بلند ناله و زاری کردن سایر معانی: نوفیدن، نالیدن، زوزه کشیدن مانند سگ یا گرگ، جیغ کشیدن مانند جغد
بلند صدا کردن، با صدای بلند ادا کردن سایر معانی: فریاد کشیدن، داد زدن، با صدای بلند گفتن
فریاد، ضجه، صدای بلند مثل سرفه، صدای سیاهسرفه، صدای جغد و مانند آن، فریاد کردن سایر معانی: غریو، هورا، (صدای جغد و غیره) هو، هو کشیدن، هورا کشیدن، فریادزدن، بانگ زدن، غریویدن، (سیاه سرفه) صد ...