از مد افتاده، منسوخ، غیرمتداول، قدیمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیطان، مالک دوزخ، لقب اهریمن یا شیطان
گوشتالو، پر اب و تاب، تپل، گلوله وار سایر معانی: (صدا) پرکشش، رسا، چاق و چله، گرد و قلمبه، گمبل، خپله
طرف، راه، سمت، جاده، مسیر، خط سیر، جریان معمولی، مسیر چیزیرا تعیین کردن سایر معانی: مسیر عادی (مثلا در تحویل روزنامه به منازل)، از راه یا مسیر معینی فرستادن، مشتریان (به ویژه مشتریان مسیر عا ...
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی سایر معانی: سالن، اتاق بزرگ (ویژه ی کاری بخصوص)، (کشتی مسافری) تالار اصلی، لهر، میخانه، سالن زیبایی
شیطان، ابلیس سایر معانی: (از ریشه ی عبری) شیطان، devil شیطان
(به ویژه هنرپیشه) نماد جاذبه ی جنسی، مظهر جاذبه ی جنسی
پول خرد، پول خرد کم ارزش، کم اهمیت، ناچیز
ایستادگی کردن، برجسته بودن، دوام اوردن سایر معانی: 1- بیرون زدن، بر قلمبیدن 2- برجسته بودن 3- مشخص بودن 4- استقامت کردن، تسلیم نشدن 5- (کشتی) از کرانه دور شدن، عالی، برجسته، چشمگیر، برتر، بر ...
اصرار کردن، پیش امدگی داشتن، جلو آمدن سایر معانی: جلو امدن، متحمل شدن
میخانه، رستوران سایر معانی: خرابات