stick out
معنی
اصرار کردن، پیش امدگی داشتن، جلو آمدن
سایر معانی: جلو امدن، متحمل شدن
سایر معانی: جلو امدن، متحمل شدن
دیکشنری
بیرون رفتن
فعل
stick out, urge, haggle, persistاصرار کردن
stick outپیش امدگی داشتن
stick outجلو آمدن
ترجمه آنلاین
خارج شدن
مترادف
beetle ، come through ، extend ، extrude ، jut ، obtrude ، outthrust ، overhang ، poke ، pouch ، pout ، project ، protend ، protrude ، push ، show ، stand out