صفت، نهاد، جنبه، وجود، نوع، چگونگی، کیفیت، خصوصیت، چونی، زاب سایر معانی: کیفیت (در برابر: کمیت quantity)، چند و چونی، چونایی، کواس، فروزه، خصیصه، ویژگی، خاصیت، (چیز) مرغوبیت، اعلایی، خوبی، ا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشاره، نشان، علم، رقم، رمز، مظهر، نماد سایر معانی: سمبول، نشانه، نگر، دال، نمودگار، نمون، (موسیقی یا ریاضیات یا شیمی و غیره) نشان، علامت، مخفف، (روانکاوی) نمادمیل ناخود آگاه و سرکوب شده، بصو ...
خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، خوی، طبع، قلق، ابدیده کردن، درست ساختن، درست خمیر کردن، میزان کردن، مخلوط کردن، اب دادن، ملایم کردن سایر معانی: تعدیل کردن، توام کردن، درآمیختن، (فلز) ...
وابستهای که هسته را توصیف یا محدود میکند [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
زیـرمـجـمــوعـۀ مـدیـــریــت دادههـای مــجــــــازشــنـــــاســی (authorization data management) که بر مبنای آن ویژگیها متناظر با هستارهای موجود در یک محیط هستند [رمزشناسی] ...
مشخصههای هر فعالیت که در فهرست فعالیتها برای تشریح آن فعالیت ذکر میشوند [مدیریت - مدیریت پروژه]
شناسۀ حرفیعددی اطلاعات توصیفی [مهندسی نقشهبرداری]
گواهی رقمیای برای تأیید ویژگیهای مشخص یک کاربر که توسط یک نهاد ثالث رسمی مورداعتماد امضا شده است [رمزشناسی]