[عمران و معماری] جاذبه بین ذرات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] جذب جمعیت
[سینما] نظریه جاذبه تکان
جاذبه های توریستی، گیرایی های گردشگری
نزدیکی، پیوستگی، وابستگی، قوم و خویش سببی سایر معانی: رابطه ی نزدیک، همبستگی، قرابت، خویشی، شباهت، مشابهت، آونجیدگی (از نظر ساختمان یا نسبت)، میل طبیعی، وجه اشتراک، جاذبه ی متقابل، علاقه ی د ...
غضب، طعمه، دانه، چینه، مایه تطمیع، دانهء دام، طعمه کردن، طعمهدادن، طعمهرابه قلاب ماهیگیری بستن، خوراک دادن سایر معانی: در معرض حمله ی سگ قرار دادن، کیش کردن سگ، مورد حمله ی مکرر و شدید قرار ...
حسن، خوش رویی، خوشگلی، خوبرو، زیبایی، جمال، زنان زیبا، خوبی، خوبرویی سایر معانی: قشنگی، دلکشی، زن خوشگل، ماه رو، لعبت، مهوش، روی خوش، صورت زیبا، جنبه ی خوب، صفت خوب و برجسته، مزیت، آرایشی، ز ...
تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن سایر معانی: اغوا، فریب، بدام انداختن
فریفتگی، جذبه، افسون، فریبندگی، شیدایی سایر معانی: شیفتگی، مجذوب شدگی، مسحور شدگی، خیرگی، گیرایی، شیفتگری، کشش
انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی بجلو و پایین سایر معانی: سرازیری، سربالایی، کژینگی، شیبداری، (فکر و احساس) میل، گرایش، طبع، زاویه ی شیب، میزان شیب، تعظیم خفیف، سرفرودآوری، سیرت، طب ...
امر مهم، کار پر اهمیت، خوراک اصلی سایر معانی: فقره برجسته، بخش عمده خوراک، مثلا تیکه بزرگی از گوشت
هرزگی، خارش، خارشک، حکه سایر معانی: pruriency خارش