واگذاری، قرار ملاقات، تعیین وقت سایر معانی: تعیین، برگماشت، گمارش، ارجاع، انتساب، وعده ی ملاقات (به ویژه ملاقات مخفی عشاق)، میعاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار، انتصاب، قرار ملاقات، وعده ملاقات، گماشت، منصب، وقت تعیین شده سایر معانی: گماشتن، گمارش، نصب، (بر) گماشته، منصوب، وقت ملاقات، وعده ی ملاقات، وقت یا قرار قبلی، (جمع) اسباب، اثاثیه، مبل و ...
فاحشه خانه سایر معانی: روسپی خانه
برخورد، اجتماع، تلاقی، انجمن، مجمع، جماعت، هم ایش، اجماع، ملاقات، جماعت همراهان، میتینگ، جلسه، نشست، متلاقی سایر معانی: دیدار، گردهمایی، مجلس، (محل) تلاقی، (محل) برخورد، برخوردگاه، هم دیدارگ ...