assignation
معنی
واگذاری، قرار ملاقات، تعیین وقت
سایر معانی: تعیین، برگماشت، گمارش، ارجاع، انتساب، وعده ی ملاقات (به ویژه ملاقات مخفی عشاق)، میعاد
سایر معانی: تعیین، برگماشت، گمارش، ارجاع، انتساب، وعده ی ملاقات (به ویژه ملاقات مخفی عشاق)، میعاد
دیکشنری
اختصاص دادن
اسم
assignment, transfer, surrender, cession, submission, assignationواگذاری
appointment, assignation, trystقرار ملاقات
assignationتعیین وقت
ترجمه آنلاین
انتساب
مترادف
affair ، appointment ، date ، engagement ، heavy date ، illicit meeting ، love nest ، one night stand ، quickie ، rendezvous ، secret meeting ، tryst