افزایش ارزش [اقتصاد] بالا رفتن ارزش یک دارایی یا کالا یا پول در طول زمان
واژههای مصوب فرهنگستان
برآورد اداری [علوم نظامی] بررسی ترتیبات لازم در امور تدارکات و ترابری و تخلیه و دیگر موارد اداری که فرمانده یا ستاد انجام میدهد
[سینما] ارزیابی فیلم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] اضافه ارزش تحقق نیافته (در دارائیهای عملیاتی)
اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت سایر معانی: اگاهی، اطلاع، هشیاری
تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد سایر معانی: گزاره، گزارش، گزارنامه، حواشی، (معمولا در جمع) شرح تاریخ برمبنای تجربیات شخصی، درجمع گزارش رویداد [سینما] بیان توصیفی - گفتار - گف ...
تعریف، خوشامد، درود، خوش آمد، خوش ایند، تعارف، خوشامد گویی کردن، تعریف کردن از، خوشامد گفتن سایر معانی: مداهنه، تحسین، ستایش، تمجید، تعریف کردن (از)، تکریم کردن، مورد تحسین (یا تمجید یا ستای ...
دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله، خوشهدار یا گوشدار شدن سایر معانی: (کالبدشناسی) گوش (پره ی گوش و بخش های درونی آن)، حس سامعه، (به ویژه در مورد موسیقی - داشتن گوش حساس که تفاوت های آهنگ و ...
تلقین، یکدلی، انتقال فکر سایر معانی: همدلی، هم احساسی، احساس یگانگی (با همدردی: sympathy مقایسه شود)، هیپوتیزم و روانشناسی انتقال فکر [سینما] تشریک احساس
باجه، عین، چشم، دیده، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، دکمه یا گره سیب زمینی، بینایی، دهانه، کاراگاه، دیدن، پاییدن، نگاه کردن سایر معانی: تخم چشم (eyeball هم می گویند)، تخم چشم و اطراف آن، کره ی چش ...
محبت، مهر، عشق، معشوقه، خاطرخواهی، مهربانی، دوست داشتن، عشق داشتن سایر معانی: شیدایی، والگی، دلباختگی، (در سلام رساندن) محبت فراوان، مهرورزی، علاقه ی شدید، علاقه ی شدید داشتن، چیز مورد مهر و ...
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...