commentary
معنی
تفسیر، تقریظ، سفرنگ، رشته یادداشت، گزارش رویداد
سایر معانی: گزاره، گزارش، گزارنامه، حواشی، (معمولا در جمع) شرح تاریخ برمبنای تجربیات شخصی، درجمع گزارش رویداد
[سینما] بیان توصیفی - گفتار - گفتاری
سایر معانی: گزاره، گزارش، گزارنامه، حواشی، (معمولا در جمع) شرح تاریخ برمبنای تجربیات شخصی، درجمع گزارش رویداد
[سینما] بیان توصیفی - گفتار - گفتاری
دیکشنری
تفسیر
اسم
interpretation, commentary, exegesis, comment, explanation, versionتفسیر
commentaryتقریظ
commentary, gloss, glossaryسفرنگ
commentaryرشته یادداشت
commentaryگزارش رویداد
ترجمه آنلاین
تفسیر
مترادف
annotation ، appreciation ، comment ، consideration ، criticism ، critique ، description ، discourse ، exegesis ، explanation ، exposition ، gloss ، narration ، notes ، obiter dictum ، observation ، remark ، review ، treatise ، voice over