[زمین شناسی] رودخانه ناپدید شونده، رودخانه فرو نشست .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناشی، مبرم، بیرون اینده، براینده، اثرات ناشیه سایر معانی: پدیدار، (در حال) نمایان شدن، ظاهر شونده، در حال به وجود آمدن، در شرف تکوین، برآینده، فرآمده، (به طور) ناگه آیند، ناگهانه، ناگه آمد، ...
نا پایدار، محو شونده سایر معانی: (متمایل به محو شدن مانند بخار یا ابر) محوپذیر، ناپدیدشونده، گریزا، زودگذر، کوته عمر، ناپایا، گذرا، (ساختمان یا بافت یا شکل و غیره) ظریف، لطیف، سبک و نازک (ما ...
بلندی [نساجی] بافندگی - بافتن - نخ کشی
زیبایی، جلوه، نمایان، ظاهری، ظاهر نما سایر معانی: نمودین، وانمودی