معنی

زیبایی، جلوه، نمایان، ظاهری، ظاهر نما
سایر معانی: نمودین، وانمودی

دیکشنری

ظاهرا
اسم
beauty, elegance, grace, seeming, sheen, concinnityزیبایی
parade, luster, show, sight, display, seemingجلوه
صفت
outward, external, superficial, seeming, exterior, outsideظاهری
visible, ostensible, seeming, dominant, egregiousنمایان
specious, affected, seeming, showyظاهر نما

ترجمه آنلاین

به نظر می رسد

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.