ناحیۀ پیشین گردن [علوم تشریحی] ناحیـهای که از بـالا به لبۀ زیـرین استخوان فک پایین، از عقب به مرز پیشین ماهیـچۀ جناغـیـ چنبریـ پستانکی و از جلو به خط میانی گردن محدود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اتاقک پیشین [پزشکی] بخشی از فضای حاوی زلالیۀ چشم که در جلو عنبیه قرار دارد
خط میانی پیشین [علوم تشریحی] خطی فرضی حاصل از تلاقی صفحۀ میانی با سطح پیشین بدن |||متـ . خط میانجناغی midsternal line
[زمین شناسی] شکمی خط Perradial بین صفحات دهانی مخالف در Edrioasteroid ها. این خط به صورت شکمی از قطب دهانی گسترده می شود.(Bell، 1976 ) .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دندانهای قدامی [پزشکی - دندانپزشکی] دندانهای پیش و نیش که در قسمت جلوی قوس دندانی قرار دارند ...
[دندانپزشکی] به دندانهای ثنایای میانی و کناری (و برخی دندانهای نیش شیری و دائمی) اطلاق می کنند.
پیشی، تقدم
وضعیت پسِسری قدامی [پزشکی] وضعیت جمجمهایِ جنین بهصورتیکه استخوان پسِسری به حالت قدامی در سمت راست یا چپ لگن مادر قرار گیرد ...
پیش روی، سبقت، تقدم، پیشی سایر معانی: (از نظر رتبه یا محل یا زمان) پیشتر بودن، جلوروی، پیش آیندی، اولویت
مقدم، مقدماتی، نخست، یکم، اولا، اولین، اول، نخستین، نسختین سایر معانی: یکمین، آغازین، جلو(تر از دیگران)، نفر اول، (به ویژه در موسیقی) رتبه ی اول، درجه ی یک، ارشد، اولین بار، نخستین بار، ترجی ...
تشکیل دهنده، قالب گیر، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو، پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی سایر معانی: (زمان) پیشین، قدیم، گذشته، پیشانه، (میان دو شخص یا دو چیز) اولی، سابق الذکر، شکل دهنده، ...
سابقه، پیشینه، ماقبل، ماورای، پایان یافته، وابسته بزمان گذشته، قبلی، قدیمی، گذشته، سابق، پیش، دور از، پیش از، در ماورای، گذشته از سایر معانی: سپری شده، پیشین، اسبق، (در گفتن زمان) بعد از، پس ...