antecedence
معنی
پیش روی، سبقت، تقدم، پیشی
سایر معانی: (از نظر رتبه یا محل یا زمان) پیشتر بودن، جلوروی، پیش آیندی، اولویت
سایر معانی: (از نظر رتبه یا محل یا زمان) پیشتر بودن، جلوروی، پیش آیندی، اولویت
دیکشنری
پیش داوری
اسم
priority, primacy, precedence, preference, lead, antecedenceتقدم
pussy, precedence, kitty, priority, antecedence, precedencyپیشی
overtaking, overtake, precession, lead, precedence, antecedenceسبقت
advance, progress, precession, onrush, march, antecedenceپیش روی
ترجمه آنلاین
مقدمه