نیا [علوم گیاهی] شکل یا پایه فرضی نوع اولیه و احتمالا ابتداییتری که هر موجود سازمانیافتهای از آن مشتق شده و بهطور مستقیم یا غیرمستقیم توسعه یافته است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
جد، نیا سایر معانی: نیا (جمع: نیاکان)، جد (جمع: اجداد)، تبار، (جانورشناسی - گیاه شناسی) پیشگونه، پیش کسوت، پیشگام، (جمع) پیشینیان، اجداد [ریاضیات] نیا، نیایی، جد، پدربزرگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیا، پدر بزرگ، پیر مرد سایر معانی: بابابزرگ، (مذکر) نیا، جد، پدر بزرگ قانون ـ فقه : جد
مادر بزرگ، ننه بزرگ سایر معانی: نیا (مونث)، جده، مثل مادر بزرگ رفتار کردن، مادر بزرگ قانون ـ فقه : جده
سر چشمه، مام، مادر، ننه، والده، اصل، پروردن، مادری کردن سایر معانی: ام، زایندگر، زایگر، منبع، فروردگر، منشا، (خطاب مهرآمیز) مادر، مادروار، مادر مانند، مادری، اصلی، مادرانه، زاییدن، به دنیا آ ...
منبع، والدین، پدر یا مادر، بعنوان والدین عمل کردن سایر معانی: پدر، مادر، والد، والده، پدر و مادر، پدر و فرزندی، مادر و فرزندی، (گیاه یا جانور یا سازواره) زادگر، اصل، سرچشمه، منشا، (به ویژه ش ...
جد، پیشرو، نمونه، پدر بزرگ سایر معانی: نیا، (جمع) پیشینیان، اجداد
نمونه اولیه، ضابطه، نمونه اصلی، شکل اولیه، مدل پیش الگو، نخستین بشر، اصل ماده، نخستین افریده، پیش گونه سایر معانی: پیش نمونه، پیشمونه، نمونه ی اول، الگوی نخستین، نمونه ی اصلی، مدل، پیشمونه ا ...
پدر، اعلیحضرتا، پدری کردن سایر معانی: (به ویژه در مورد جانوران) پس انداختن، (اولاد) کاشتن، (مجازی) به وجود آوردن، (اثر ادبی) نوشتن، تولید کردن، (در اصل) عالی مقام، مرد قدرتمند، مرد بلند پایه ...