از ان جمله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در زمره ی (چیزی) حساب کردن، به شمار آوردن
ازمیان
به حساب آوردن (در زمره ی چیزی)، پنداشتن، شمردن
در میان، وسط سایر معانی: در وسط، در بحبوحه، در حین [زمین شناسی] اصطلاح شیمی آمید ،موادی که از مواد آمونیاک دار مشتق می شوند [ریاضیات] وسط
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت سایر معانی: مقدس، آشو، همایون، فرهومند، فرخنده، خجسته، وابسته به آمرزش، رستگار، آمرزیده، قرین رحمت، (قسم یا دشنام ملایم) فلان فلان شده، سزاوار دشنام، آرامبخش، پرب ...
با، پیش، بطرف، برخلاف، بوسیله، بعوض، در جهت، در ازاء سایر معانی: در جایی یا برای اداره ای کار کردن، از، درباره ی، در مقایسه با، با همان شرایط، به خوبی...، به همان خوبی که، کاملا مثل، همراه، ...