مخلوط، ترکیب، هم امیزه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] ماده اضافی کاهش دهنده آب - ماده افزودنی کاهنده آب
ملقمه، امتزاج، امیزش، امیختگی سایر معانی: آمیخ، آمیزه، آمیخته، ادغام، ائتلاف، اختلاط، آمیزش، (شیمی) ملغمه، ملغمه سازی، (فلزشناسی) برون کشی فلز پربها از سنگ معدن [معدن] ملقمهسازی (جدایش) ...
مخلوط کردن، بهم ریختن، درامیختن سایر معانی: (قدیمی) آمیختن، همامیختن
ترکیب، اختلاط سایر معانی: آمیزه، همامیخت، مخلوط
کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص سایر معانی: نجس، نانجیب، بی عفت، آلوده دامن، گنهکار، هرزه، غش دار، (سخن و نگارش - پر از اشتباهات لغوی و دستوری) ناسره، ناناب [برق و الکترونیک] ن ...
ریزش، ریختن، خیسانده، القاء، تزریق، دمکردگی سایر معانی: دمیدن، القا، نیوشاندن، نیوشش، (پزشکی) تزریق (به ویژه آب نمک یا گلوکز) به درون بافت یا رگ، درون ریزی، عمل دم کردن، (چای یا گیاهان معطر ...
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره سایر معانی: آمیزه، آمیغ، آشورده، آمیختگی، اختلاط و آشوردگی، آمیزش، امتزاج، (نخ یا پارچه که از الیاف گوناگون ساخته شده است) نخ آمیخته، ...
ناپاک، کثیف، پلید، شوخگن، ناپاکانه، به طور کثیف
تفاوت میان محتوای گرمایی مخلوطی از اجزای سازنده و مجموع محتوای گرمایی تکتک اجزای سازنده بهطور جداگانه، در دما و فشار یکسان [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ...
واژههای مصوب فرهنگستان