ترش کردن، میخوش کردن، کج خلقی کردن سایر معانی: اسیدی کردن، ترش مزه کردن، ملس کردن [شیمی] اسیدى کردن، ترش مزه کردن، ملس کردن، میخوش کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدتر کردن، تلخ کردن، ناگوار کردن سایر معانی: تلخکام کردن، (دشمنی و غیره) تشدید کردن، بر تلخی چیزی افزودن، تل کردن
تند، ترش، مثل غوره، ترش بودن، مزه اسید داشتن، ترش شدن سایر معانی: ترشیده، بد خلق، بد عنق، دمغ، زود خشم، کم حوصله، کج خلق، ترشخو، کمتر یا بدتر از حد معمول، پس رفته، (صدا یا موسیقی) ناهنجار، ن ...