معنی

تند، ترش، مثل غوره، ترش بودن، مزه اسید داشتن، ترش شدن
سایر معانی: ترشیده، بد خلق، بد عنق، دمغ، زود خشم، کم حوصله، کج خلق، ترشخو، کمتر یا بدتر از حد معمول، پس رفته، (صدا یا موسیقی) ناهنجار، ناموزون، عوضی، غلط، ترشیدن، ترش شدن یا کردن، ناخوشایند، زننده، (خاک) اسیدی (در برابر: قلیایی alkaline)، مثل غوره وغیره
[مهندسی گاز] ترش، تند، ترشبودن
[نساجی] ترش - ترش شده - اسید یا محلول اسیدی مورد استفاده در سفیدگری

دیکشنری

ترش
فعل
sourترش بودن
sour, ferment, acetifyترش شدن
sourمزه اسید داشتن
صفت
sour, tart, acid, vinegary, acerb, aceticترش
spicy, steep, fast, sharp, harsh, sourتند
sourمثل غوره

ترجمه آنلاین

ترش

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.