معنی
سایر معانی: ترشیده، بد خلق، بد عنق، دمغ، زود خشم، کم حوصله، کج خلق، ترشخو، کمتر یا بدتر از حد معمول، پس رفته، (صدا یا موسیقی) ناهنجار، ناموزون، عوضی، غلط، ترشیدن، ترش شدن یا کردن، ناخوشایند، زننده، (خاک) اسیدی (در برابر: قلیایی alkaline)، مثل غوره وغیره
[مهندسی گاز] ترش، تند، ترشبودن
[نساجی] ترش - ترش شده - اسید یا محلول اسیدی مورد استفاده در سفیدگری