ترش، گس، دبش سایر معانی: رجوع شود به: acerbic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرکهای سایر معانی: سرکه مانند، تولید کننده ی جوهر سرکه، ترش (acetose هم می گویند)، مولدجوهرسرکه
سوزانی سایر معانی: تیزى، درشتى، زنندگى
تند، زننده سایر معانی: (رفتار و سخن) نیش دار، تلخ، پرطعنه، سوزان
تندی، رنجش، شدت سایر معانی: ترشرویی، تلخی، اوقات تلخی، خشونت، عصبانیت، نیش داری، زخم زبان
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن
پرهیز، ریاضت، سخت گیری، تروشرویی، سادگی زیاد از حد، عبوسی سایر معانی: سختی، صرفه جویی و سختی کشیدن (به واسطه ی جنگ یا بحران اقتصادی و غیره)، مشقت، زهد، سادگی، بی پیرایگی، سادگی زیاده از حد ...
تلخی سایر معانی: تندی
قطع، برش، قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، برنده سایر معانی: (سخن) نیش دار، برا، پرکنایه، طعنه آمیز، (سرما) سخت، سوزدار، بریدن، برینش، (قطعه ی بریده شده) لخت، وابره، تکه، تخته، (روزنامه و م ...
بدتر کردن، تلخ کردن، ناگوار کردن سایر معانی: تلخکام کردن، (دشمنی و غیره) تشدید کردن، بر تلخی چیزی افزودن، تل کردن
الوده کردن، زهرالود کردن، رهراگین کردن ، مشوب کردن سایر معانی: (مجازی) کین مند کردن، کین آگین کردن، تلخ کام کردن، (مجازی) مسموم کردن، زهرین کردن، زهردار کردن، سم در چیزی (یا روی چیزی) قرار د ...
تشدید، غضب سایر معانی: خشم، عصبانیت، آزار، رنجه، خشم انگیزی