envenom
معنی
الوده کردن، زهرالود کردن، رهراگین کردن ، مشوب کردن
سایر معانی: (مجازی) کین مند کردن، کین آگین کردن، تلخ کام کردن، (مجازی) مسموم کردن، زهرین کردن، زهردار کردن، سم در چیزی (یا روی چیزی) قرار دادن، زهرآگین کردن، رهراگین کردن مج مشوب کردن
سایر معانی: (مجازی) کین مند کردن، کین آگین کردن، تلخ کام کردن، (مجازی) مسموم کردن، زهرین کردن، زهردار کردن، سم در چیزی (یا روی چیزی) قرار دادن، زهرآگین کردن، رهراگین کردن مج مشوب کردن
ترجمه آنلاین
زهر آور
مترادف
acerbate ، alienate ، anger ، antagonize ، contaminate ، embitter ، empoison ، harm ، impair ، infect ، injure ، make bitter ، make sick ، rankle ، taint