cutting
معنی
سایر معانی: (سخن) نیش دار، برا، پرکنایه، طعنه آمیز، (سرما) سخت، سوزدار، بریدن، برینش، (قطعه ی بریده شده) لخت، وابره، تکه، تخته، (روزنامه و مجله) بریده، بریده ی جراید، (انگلیس) کنده کاری (برای عبور جاده یا راه آهن از میان تپه یا جاهای بلند)، راه خاکبرداری شده، (کشاورزی و گلکاری) قلمه، مقطع
[سینما] برش - تدوین - قطع و وصل تصاویر - مونتاژ
[عمران و معماری] برش - خاکبرداری - خرده سنگ حفاری
[نساجی] تراش سطح پارچه ( فاستونی ) - برش - تراش دادن پارچه - ماشین تراش
[خاک شناسی] برش
[آمار] بُرش