تازه، بتازگی سایر معانی: اخیرا، جدیدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پذیرش، قبول، برخورد، پذیرایی، مهمانی، دریافت سایر معانی: ضیافت، (رادیو و تلویزیون) دریافت صدا یا تصویر، گرفتن، صداگیری، تصویرگیری، وصول، قبولی، استقبال [برق و الکترونیک] دریافت ...
دوباره مملوکردن، دوباره پای کسی حساب کردن، (باطری را) دوباره پر کردن (رجوع شود به: charge با افزودن re-)، مملوسازی مجدد [عمران و معماری] تغذیه - باز پرکردن [زمین شناسی] تغذیه - فرآیندی است ک ...
گیرنده، دریافت کننده، وصولکننده سایر معانی: دریافت کننده، گیرنده، وصول کننده
عمل متقابل سایر معانی: عمل متقابل
متقابل
خم شدن، تکیه کردن، لمیدن، برپشت خم شدن یا خوابیدن سایر معانی: (روی چیزی ) تکیه دادن، لم دادن، برآسودن، یله دادن، دراز کشیدن، (صندلی و غیره) خواباندن، (پشتی را) عقب یا جلو کشیدن، سرازیر کردن ...
[حسابداری] شناسائی شده
معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن سایر معانی: سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، ...
قابل توصیه سایر معانی: قابل توصیه
از نو ساختن، نوسازی کردن، احیا کردن سایر معانی: دوباره ساختن (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)
(با جزئیات) شرح دادن، بازگو کردن، حکایت کردن، روایت کردن، (یکی یکی) گفتن، (به ترتیب) بر شمردن، شمارش مجدد، بازشماری، واشماری، دوباره محاسبه کردن، بازشمردن، واشمردن، برشمردن، یکایک گفتن، تعری ...