کذب، خلاف حقیقت سایر معانی: دروغ، دروغین، کاذبانه، نادرستانه، untruth خلاف حقیقت، ناراستی، سقم، خیانت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستقیم، سر راست، قائم، خوش هیکل، شرافتمند سایر معانی: راست، شق و رق، رجوع شود به: upright
وابسته به سلطنت ملکه ویکتوریا (1837-1901)، (دارای مشخصات تمدن و زندگی انگلیس در دوران ملکه ویکتوریا) محافظه کار، امل، محافظه کارانه، (معماری و غیره) سبک دوران ویکتوریا، مربوط به زمان سلطنت م ...
پست، فاسد، شریر، نالایق، بدذات، خیلی بد سایر معانی: خبیث، بدجنس، پست فطرت، فرومایه، از روی بدجنسی، خبیثانه، شریرانه، پست فطرتانه
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب
شریرانه، بدکارانه
لایق، شایسته، خلیق، فرا خور، سزاوار سرزنش، سزاوار، شایان، مستحق سایر معانی: ارزشمند، ارزنده، ارجمند، هژیر، شایگان، گرانمایه، ارزمند، پر ارزش، والا، درخور، دارای استحقاق، محق، (آدم) بزرگ، برج ...
خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، سربه سر کردن، خراب کردن سایر معانی: (کالا و بخش های شکسته ی کشتی که به ساحل آورده می شود) آب آورده، موج آورده، لاشه، تکه پاره، (کشتی) شکستگی، ...
← باران آتشفشانی [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
جذب و ادغام یک ماده در یک بافت زنده [علوم دارویی]
مقدارمادۀ نگهدارندۀ جذبشده در مرحلۀ اولیۀ اشباع چوب و پیش از اعمال فشار در فرایندهای فشار [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
عملی که کارکرد یک سامانه را با خرابکاری در عملیات یا دادههای آن بهگونهای نامطلوب تغییر میدهد [مهندسی مخابرات]