بطورقطعی یاقاطع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خشککن نقالهای همسو [علوم و فنّاوری غذا] نوعی خشککن نقالهای که در آن جهت حرکت تسمهنقالۀ حاوی مواد غذایی همسو با جریان هوای گرم است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(روان شناسی) بازتاب شرطی (conditioned response هم می گویند)
موافقت کردن، وفق دادن، مطابقت کردن، همنوایی کردن، پیروی کردن سایر معانی: همانند شدن یا کردن، همسان شدن یا کردن، یکجور کردن، سازگار شدن، دنباله روی کردن، همرنگ جماعت شدن، هم نوا شدن یا کردن، ...
ازروی دست پاچگی ,سراسیمگی
انبوهی، تراکم، ازدحام، گرفتگی، جمع شدن خون یا اخلاط سایر معانی: طب جمع شدن خون یا اخلاط [عمران و معماری] ازدحام - تراکم - تراکم ترافیک [برق و الکترونیک] ازدحام و تراکم [بهداشت] احتقان [ریاضی ...
تسلیم کردن، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) به دست آوردن، گشودن، دست یافتن بر، شکست دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شد ...
مهم، نتیجهای، دارای اهمیت سایر معانی: پی آیندی، منتجه، استنتاجی، استنباطی، پر اهمیت، کرامند، دارای عواقب، پربرایند
هنرستان عالی موسیقی [موسیقی] مؤسسۀ عالی آموزش موسیقی
فرض کردن، سنجیدن، رسیدگی کردن، مطرح کردن، تفکر کردن، ملاحظه کردن، تعمق کردن سایر معانی: موردملاحظه قرار دادن، غور کردن، مورد مطالعه قرار دادن، سگالیدن، مداقه کردن، به حساب آوردن، در نظر گرفت ...
چنانکه باهم جور,نامنتاقصشد,بطورموافق
یکی کردن، محکم کردن، یک رقم کردن سایر معانی: یکپارچه کردن، یکجا کردن، در آمیختن، ادغام کردن، مستحکم کردن، پابرجا کردن یا شدن، تقویت کردن یا شدن، ایستا کردن، ایستانیدن، سفت و محکم کردن، جامد ...