کفیل، ضامن، غلام، برده سایر معانی: رجوع شود به: bondman [حقوق] ضامن، کفیل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غنیمت جنگی، یغما سایر معانی: تاراج، مال چپاول شده، هر چیز غارت شده، غارت
نژاد، سرازیری، نزول، هبوط سایر معانی: فرود، فرو روی، پایین روی، زیرروی، فروشد، تبار، نسب، تخمه، نسل، پروز، فروسویی، زیرسویی، شیب، (با: on یا upon) یورش، حمله ی ناگهانی، خراب شدن سر کسی، سر ز ...
توضیح، شرح، بیان، تشریح
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه سایر معانی: شرح مفصل، برون گذاشت، تفصیل، توضیح، دیماس [سینما] برخورد دراماتیک - معرفی - مقدمه چینی
محور خروجی جعبهدنده [قطعات و اجزای خودرو] محوری که توان را از جعبهدنده بهطور مستقیم یا از طریق میلکاردان (drive shaft) به دیفرانسیل (differential) منتقل میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تیرگی، ملالت، افسردگی، تاریکی، دل تنگی، تاریک کردن، تیره کردن، کش رفتن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن، افسرده شدن سایر معانی: کم نوری، مز گه، آدرنگ، نژندی، گرفتگی، ابهام، اندوه، نومیدی، ا ...
[حقوق] مساعی جمیله، داوری غیر رسمی، وساطت کشور ثالث در حل اختلافات دو کشور
مدل مو، سبک آرایش گیسو
کشش، حمل و نقل، هل دادن، کشیدن، حمل کردن سایر معانی: کشیدن و بردن، کشان کشان بردن، (کشتی و کامیون و غیره) به دنبال خودکشیدن، یدک کشیدن، (با کامیون یا واگن و غیره) حمل کردن، ترابری کردن، تراب ...
ساکت، تزلزل ناپذیر، ارام، خونسرد سایر معانی: آرام، تشویش ناپذیر، نگران نشدنی، ناهراس
سامانۀ فرود با دستگاه [حملونقل هوایی] سامانهای که خلبان با استفاده از آن هواپیما را در امتداد باند قرار میدهد و با زاویۀ فرود مشخصی ارتفاع آن را به سمت باند کم میکند| ...