[نساجی] قطر مغزی نخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخالف، مربوط به ساکنین ینگی دنیا، واقع در طرف مقابل زمین سایر معانی: مستقیما، متقاطر [ریاضیات] دو سر قطر، متقاطر
پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن سایر معانی: (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: b ...
پهنا، عرض، وسعت نظر، عریضی سایر معانی: فراخی، (بیشتر در مورد پارچه) قطعه، قواره، گسترش، پهنه، وسعت، سعه، گشادگی [عمران و معماری] پهنا - عرض [ریاضیات] عرض، پهنا، پهنه
تقاطع دوگانه [حملونقل ریلی] اتصال دو خط آهن موازی ازطریق دو خط رابط مورب
واژههای مصوب فرهنگستان
فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون سایر معانی: دستور رسمی، یاسا، امر [حقوق] فرمان، حکم، امریه
مدیریت جامع عرصه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] روشی در مدیریت منابع طبیعی که در آن ناحیۀ خاصی برای کاربریهای متنوع، مانند تحقیقات و حفاظت و گردشگری و برداشت محصول و شکار و صی ...
مقننه، قانون گذار سایر معانی: وابسته به قانونگذاری، وابسته به قوه ی مقننه، قانونی [حقوق] قانونی، تقنینی، قانونگذار، مقنن
مقنن، قانون گذار سایر معانی: نماینده ی مجلس شورا (یا پارلمان)، عضو هیات مقننه [حقوق] قانونگذار، عضو هیأت مقننه
ال اس دی (ترکیب بلورین به فرمول c15h15n2con(c2h5)2 که در روانپزشکی کار برد دارد) [خودرو] Limited Slip Differential دیفرانسیل محدود کننده لغزندگی.به خصوص در پیچها و زمینهای لغزنده جلوی سر خور ...
اعلامیه، اعلان، اگهی، بیانیه، انتشار، ابلاغیه سایر معانی: عمل اعلام کردن، اعلام، جار [حقوق] اعلام، اعلان، اعلامیه، بیانیه
اعلامیه رسمی، اظهار عقیده رسمی، صدور رای سایر معانی: اظهار نظر، داوری، حکم، اعلامیه، بیانیه، دستور، گفته