دارای برگهای شمشیری، بی مزه، سست، شل و ول، نی زار، جگن زار سایر معانی: نی زار، جگن زار، دارای برگهای شمشیری، سست، شل وول، بیمزه [زمین شناسی] متورق الف) جدایش یا تمایل برای جدا شدن به لایه ها ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصرانه خواستن، باسماجت خواستن، سماجت کردن، ابرام کردن
تبه کاری، بدکاری، ستمکاری، شرارت، وقاحت، هرزگی
قرابه، تنگ، تنگ دستهدار و لولهدار سایر معانی: تنگ شراب، شراب خوری (که گردن دراز و دسته دارد)
پرچمزن [حملونقل درونشهری - جادهای] فردی که با استفاده از پرچم یا چراغ یا جز آن تردد در محدودۀ کارگاه را واپایش میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
میله پرچم، تیر پرچم سایر معانی: میله ی پرچم، چوب پرچم
زشتی، شناعت، وقاحت، رسوایی، اشکاری سایر معانی: بدی فاحش، قباحت، flagrance اشکاری
زشت، اشکار، انگشت نما، وقیح، برملا سایر معانی: بسیار بد، زننده، شرم آور، وقیح (وقیحانه)، قبیح (قبیحانه)، شنیع، فاحش، رسوا
ناو سرفرماندهی [علوم نظامی] کشتی حامل فرمانده گروهی از ناوهای جنگی که به مأموریتی خاص اعزام شدهاند
ورزش : چوب پرچم گلف
سنگ، سنگ فرش سایر معانی: سنگ لوح (که برای سنگ فرش کردن به کار می رود)، سنگ سنگ فرشی [عمران و معماری] تخته سنگ - سنگفرش [خاک شناسی] سنگ متورق
پرچم سفید علوم نظامى : پرچم تسلیم و متارکه جنگ