این چیز سابقه نداردsi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی مانند، بی نظیر، جدید، بی سابقه سایر معانی: تازه
[زمین شناسی] الف) ردن برژیت بتا. - ب) ران برژیت آلفا.
سبقت، مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، صرفه، حسن، تفوق، بهتری، مزیت دادن، سودمند بودن، فیضالهیبخشیدن سایر معانی: نفع، (تنیس) اولین امتیاز بعد از دوس (deuce)، برتری دادن، نفع دادن، مفید بودن [ ...
جد، نیا سایر معانی: نیا (جمع: نیاکان)، جد (جمع: اجداد)، تبار، (جانورشناسی - گیاه شناسی) پیشگونه، پیش کسوت، پیشگام، (جمع) پیشینیان، اجداد [ریاضیات] نیا، نیایی، جد، پدربزرگ
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان سایر معانی: راست پنداشتن، باور کردن، اطمینان کردن به، اعتماد داشتن به، ایمان داشتن، اعتقاد داشتن، آوری داشتن، پنداشتن، گمان داشتن، فکر کردن، معتقدات ...
(حقوق) قانون بدعتی و عرفی، قانون موضوعه (که استوار است بر احکام پیشین دادگاه ها و سنت های حقوقی) (مقایسه شود با قانون مدون: statute law) [حقوق] سابقه و رویه قضایی
امر مسلم، اطمینان، یقین، عین الیقین سایر معانی: تحقق، قطعیت، چیز مسلم و محقق [ریاضیات] معین بودن، تعیین، قطعی، یقین، اطمینان، قطعیت آوری [آمار] حتمیت
عرف، حقوق عرفی سایر معانی: (حقوق) قانون عرفی (در مقایسه با قانون موضوعه یا قانون مدون: statute law )، قانون غیر مدون، عرف [حقوق] حقوق عرفی، قوانین مبتنی بر عرف، "کامن لا"، رویه قضایی در انگل ...
محک، میزان، معیار، ملاک، ضابطه، مقیاس، نشان قطعی سایر معانی: پیمانه، سنجه، استاندارد (standard)، ایاره [عمران و معماری] ضابطه - معیار - مصداق - سنجه [برق و الکترونیک] معیار، محک [نساجی] میزا ...
عادت، خوی، رسم، عرف، مرسوم، سنت، حقوق گمرکی، برحسب عادت سایر معانی: خویگیری، تراداد، برمانه، دیرمانه، (جمع) حقوق گمرکی، (مالیات) گمرک، (عوارض) گمرکی، (جمع با فعل مفرد) اداره ی گمرک، گمرکات، ...
تبعیت، وابستگی، بستگی، توکل، عدم استقلال سایر معانی: اتکا، قوام، اطمینان، اعتماد، پشت گرمی، اعتیاد، خوگیری (dependance هم می نویسند)، اطاعت، پیروی، موکول بودن [کامپیوتر] وابستگی [ریاضیات] ات ...