خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، سربه سر کردن، خراب کردن سایر معانی: (کالا و بخش های شکسته ی کشتی که به ساحل آورده می شود) آب آورده، موج آورده، لاشه، تکه پاره، (کشتی) شکستگی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(نام بازرگانی ماشین نسخه برداری)، زیراکس [سینما] زیراکس
حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن سایر معانی: (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی اف ...
کشاورز، خرده مالک، مالک جزء سایر معانی: (در اصل - دربار یا کاخ های اشرافی) خادم، خدمتکار، (در روستاها) کشاورز مالک زمین خود، دهگان (دهقان)، (انگلیس - کشاورز) خرده مالک، (نیروی دریایی امریکا) ...
مسخره، لوده، مقلد، ادمابله، ادمانگل سایر معانی: دلقک، (نمایش های قدیم) مقلد هنرپیشه های اصلی، آدم احمق، ابله، ساده لوح، خل وضع، میمون صفت
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت سایر معانی: (شدید) اشتیاق، شور، خیر خواهی، غیور، متعصب
اوج، قله، سمتالراس، بالاترین نقطه آسمان سایر معانی: برین گاه، (از ریشه ی عربی: سمت)، بالاترین نقطه اسمان [عمران و معماری] سمت الراس - اوج [برق و الکترونیک] اوج، اوج آسمان [زمین شناسی] سمت ال ...
(ارتش) ساعت صفر، هنگام آغاز (عملیات)، آغاز هنگام، سر هنگام، هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی، لحظه شروع ازمایشات سخت، لحظه بحرانی
کج و معوج، جناغی، شکسته، منکسر کردن، دارای پیچ و خم کردن سایر معانی: دارای مسیر زیگزاگ، زیگزاگ، خط چند جا شکسته، منشاری [برق و الکترونیک] زیگزاگ [ریاضیات] دارای پیچ و خم، شکسته، منکسر ...
(خودمانی) جوش (به ویژه جوش صورت)
اَبری که بهطور کامل از قطرههای آب مایع تشکیل شده باشد [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
واحد زمینشناختی سیرشده که در شرایط هیدرولیکیِ (hydraulic) عادی آب چندانی از آن نمیگذرد [زمینشناسی]