تابلو، پرده نقاشی، جدول، دور نمای نقاشی سایر معانی: نمای چشمگیر، صحنه ی جالب، تصویر گیرا [سینما] تابلو [ریاضیات] جدول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیاط، خیاطی کردن، دوزندگی کردن، درخور کردن، مناسب کردن سایر معانی: دوخت و دوز کردن، دوختن، سازگار کردن، جور کردن، دوزنده
پس گرفتن سایر معانی: 1- پس گرفتن (چیزی یا حرفی یا ادعایی) 2- پس دادن (چیزی خریداری شده)، پس بردن
شمع مومی، باریک شونده، نوک تیز، مخروطی، باریک شدن، مخروطی شدن سایر معانی: (کاهش تدریجی در ضخامت یا پهنا) تیز شدگی، تیزی، سوزنسری، (کم کم) باریک کردن یا شدن، نوک تیز کردن یا شدن، سوزنسر کردن ...
عابد ریاکار، خشکه مقدس، زهد فروش، مقدس ریایی سایر معانی: (نام شخصیت اول نمایشنامه ی مولیر) تارتوف، tartufe شخصیت نمایشنامه مولیر مقدس ریایی
ارتباط افکار با یکدیگر، دوهم اندیشی سایر معانی: (پیرا روان شناسی) دور آگاهی، دور همدردی، اندیشه خوانی، ارتباط ذهنی
سخن چین سایر معانی: گویا، نمایانگر، آشکارساز، خبرکش ( tattler هم می گویند)، اشاره، نشانه، نشانه ی راز، (مجازی) دم خروس، رجوع شود به: indicator، آگاه ساز، جا نما، زمان نما، عقربه، خبرکشی کردن ...
خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، خوی، طبع، قلق، ابدیده کردن، درست ساختن، درست خمیر کردن، میزان کردن، مخلوط کردن، اب دادن، ملایم کردن سایر معانی: تعدیل کردن، توام کردن، درآمیختن، (فلز) ...
دما، درجه حرارت، درجه گرما سایر معانی: گرما، حرارت، تب [خودرو] شدت دما [شیمی] دما [عمران و معماری] درجه حرارت - دما [برق و الکترونیک] درجه، حرارت، دما [صنایع غذایی] درجه حرارت، دما [مهندسی گ ...
مرام، عقیده، اصول، انگاره، انگاشته، متعقدات مذهبی، پایه تفکر سایر معانی: آغازه، اصل (اصول)، (اندیشه و غیره) پایه، مبنا، انگاره (انگارگان)، انگاشته (انگاشتگان)، افراس، افراه
زمان فعل، تصریف زمان فعل، سفت، سخت، وخیم، ناراحت، کشیده، عصبی وهیجان زده، وخیم شدن، تشدید یافتن سایر معانی: تنگ، تنیده، منقبض، نگران، دلواپس، عصبی، نگران کننده، پر تنش، (آواشناسی) تنیده، تنی ...
پایانه، ایستگاه نهایی سایر معانی: ته، نوک، پایانجا، پایانگاه، انتها، آخر، حد، مرز، ستون مرزنما، علامت مشخص کننده ی حدود و ثغور، مقصد، هدف، (انگلیس - اتوبوس و ترن و غیره) ترمینال، آخر خط، ایس ...