همهمه، قیل و قال، داد سایر معانی: (عامیانه) بلوا، جنجال و شورش، آشوب، سر و صدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اولیه سایر معانی: اصلی، اساسی، بدوی، ابتدائی، مقدماتی، اولی یا اولیه، ناقص، رشد نکرده
نشخوار، اندیشناکی سایر معانی: نشخوار، اندیشناکی
(امریکا) حراج اشیای خانگی (لباس مستعمل و غیره) برای مصارف خیریه (انگلیس: jumble sale)، حراج هدایای تقدیمی بکلیسا برای امور خیریه
حماسه، حماسه اسکاندویناوی سایر معانی: رزمنامه، پهلوان نامه، داستان، حماسه ی اسکاندیناوی، ساگا (معمولا به نثر و مربوط به قرون وسطی و سرگذشت خانواده های مهم و قهرمانان)
فراست، زیرکی، ذکاوت، هوش، ژرفی، دانایی، هوشمندی سایر معانی: عقل، خرد، فرزانگی
فروشنده، فروشنده سیار، ویزیتور سایر معانی: (در فروشگاه ها - مرد) فروشنده، فروشنده، ویزیتور، فروشنده سیار
(زن) متصدی فروش، فروشنده، بانوی فروشنده، فروشنده زن
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی سایر معانی: سالن، اتاق بزرگ (ویژه ی کاری بخصوص)، (کشتی مسافری) تالار اصلی، لهر، میخانه، سالن زیبایی
کفش راحتی، صندل، کفش بی رویه، سرپایی، درخت صندل، صندل پوشیدن سایر معانی: (کفش) صندل، رجوع شود به: sandalwood
مطابق اصول بهداشت کردن، از روی اصول بهداشتی عمل کردن سایر معانی: بهداشتی کردن، سترون کردن، (از هر چیز ناپاک یا ناخوشایند یا مضر) زدودن، پاکسازی کردن [بهداشت] بهداشتی کردن
عاقل، دانشمند، خردمند، دانا سایر معانی: با عقل و درایت، فهمیده، اهل تمیز